دیروز و امروز بارون قشنگی گرفته

امروز صبح رفتم سرکار

بعدش راه افتادم رفتم دانشگاه

تو بارون همه چی لذت داره

مخصوصا رانندگی

دوستمم زنگ زد گفت مام امروز همرات میایم

روز اول دانشگاه رو باهم بریم

القصه

تو ماشینمم که بوی ادکلنمو میده همیشه

بخاری رو واسشون زدم گرم شدن

بعدش

یه اهنگ لایت گذاشت این پسره

عاشق بازی و از این حرفا

من که چشام همش قفل بود به جلوم

بعد به دختره گفتم احیانا قصد کم کردن وزن نداری

با تعجب پرسید یعنی چی آقا رضا

گفتم همینطوری

مجید هم اخم کرد بهم چشم غره رفت منم

گازشو گرفتم یه پنج دیقه ای همش اذیتشون میکردم

دختره افتاده بود به خواهش وتمنا

بخاطر مجید کوتاه اومدم دیگه

بعدش تو دانشگاه بهش گفتم واقعا غش نکردی ایول

بعد کلاس تنها اومدم

دلم گرفته بود

اینبار اروم میومدم

شیراز که رسیدم

ماشینو پارک کردم کنار خیابون و

راه افتادم زیر بارون

پیاده تا خونه اومدم

خیس خیس شده بودم

رفتم یه دوش گرفتم

 بعدشم اومدم نت

الان خبری از ماشین ندارم

شب میرم پی اِش

هییییی خدا

چه بارونی میاد

دم معرفتت گرم تو این سرما

ای خدا

.....